هر روز از خانه بیرون میآیم، محمد امین را به مهد کودک میسپارم، به مدرسه میروم. در مدرسه انجام وظیفه میکنم و در کنار شاگردانم لحظاتی بسیار دوست داشتنی دارم. پنج ساعت بعد عزیزم را تحویل میگیرم و به کانون گرم خانواده باز میگردم. یک زندگی خوب و راحت و دوست داشتنی! مطالعه میکنم، تلویزیون نگاه میکنم، با رایانه مشغول میشوم، مینویسم، اخبار را تحلیل میکنم، به مهمانی و خرید میروم، از هر چه و هر جا دلم بخواهد عکس میگیرم، دقایقی طولانی از روز را تلفنی با اقوام و دوستان صحبت میکنم، در مکانها و اجتماعات مذهبی، سیاسی، فرهنگی، هنری و ادبی حاضر میشوم، سفر میکنم و از زندگی لذت میبرم.
گاهی مینشینم و فکر میکنم کسانی که در مناطق محروم هستند و بسیاری از امکانات در دسترسشان نیست چه حالی دارند؟ من و امثال من همه گونه رفاه در زندگی داریم و باز هم گاهی نق میزنیم و از حقوق و مزایا و سهمیهی بنزین و گرانی و ... مینالیم، اما خیلی از هموطنانی که در مناطق و روستاهای محروم زندگی میکنند، حتی اسم بسیاری از امکانات زندگی امروزی را نشنیدهاند. آیا ما حق ایشان را غصب نکردهایم؟
مینشینم و گریه میکنم.